Skip to main content
یادمان های نوروزی

یادمان شاید که چو خورشید درخشان بدرآیی

توسط 28 فروردین 1401No Comments

نام اثر: شاید که چو خورشید درخشان بدرآیی

 

بخش: یادمان های نوروزی

 

هنرمند: حسین دوپیکر

محل نصب: محوطه پارکینگ جنب میدان نیایش

پادکست دلنشین یادمان شاید که چو خورشید درخشان بدرآیی را بشنوید

قصۀ زندگی پر از پیچ و خم‌هایی ست که کنترل ما را به دست می‌گیرند. در چنین شرایطی، میان فراز و نشیب‌های مسیر سرنوشت، درک واقعیت زندگی بسیار دشوار است.انگار بخواهی به وقت باران از آینۀ ماشین کمک بگیری، یا چهره‌ات را روی آینه‌ای بخار گرفته، حمام تماشا کنی.

ما برای روبه روشدن با خودمان در آینه‌های زندگی، به لحظه ای جادویی نیازمندیم. به لحظه‌ای که نور نه فقط صورت بلکه قلبمان را روشن کند. اگر به این لحظه ناب برسیم، شاید میان شکست نور در آینه، با غریبه‌ای رو به رو شویم.  شاید آن کسی را ببینیم که هرگز نخواستیم باشیم. شاید به جای خودمان آدم‌هایی را ببینیم که دوستشان داریم. آدم‌هایی که شبیهشان شده ایم. آینه‌ها کنجی دنج، برای ملاقات خودمان هستند.

اگر به آینه‌ها کم محلی کنیم، خودمان را از جاده سرنوشت، از زیر و بم رابطه‌ها، از زندگی خط زده‌ایم.  گاهی شاید باید در تنهاییمان وقتی برای تماشای آینه بگذاریم. برویم جلو، خوب به چشمانمان نگاه کنیم و کمی قدردان بودنمان باشیم.  اگر در میان نگاهمان رنج، تردید یا ناامیدی جاخوش کرده بود. خودمان را در آینه بغل کنیم.  به تصویر اینه بگوییم که قدردان تلاش‌هایش هستیم. بگوییم توخوبی؛ آن مشکل را با هم حل می‌کنیم! اشتباه حق توست و  تو برای مسیر زندگیت به شدت کافی هستی! شهامت دست کم یک بار روبه‌رو شدن با خودمان در آینه، می‌تواند از ما آدم بهتری بسازد.  این فرصت را میان هجوم روزمرگی، از خودمان دریغ نکنیم.

از کجا معلوم شاید از سفر دیدار با آینه شبیه خورشید پر از نور و روشنایی بازگشتیم. ایستگاه شاید که چو خورشید درخشان به در آیی، با همین نگاه ساخته شده است. سازه‌ای که متشکل از مکعب‌های پر تعداد آینه‌ای‌ست. روی مکعب ها آیینه هایی نصب شده که افراد با قرار گرفتن در بین مکعب ها با خودشان روبه رو می‌شوند.

ثبت یک نظر