سالها پیش آوازه نامش به گوشم رسیده بود. کسانی که نوای دلنشین مداحی او را شنیده بودند بر اخلاص تمامعیارش غبطه میخوردند. حاج محمود اکبرزاده یکی از مداحان قدیمی مشهد بود که سالها در مسیر نوکری اهل بیت (ع) با نوای دلنشینش اشک بر دیدگان مردم جاری کرد.
محمود اکبرزاده متولد ۱۳۱۲ در محله نوغان مشهد از پایهگذاران انجمنهای قدیمی شعر مشهد و همچنین رئیس کانون مداحان این شهر بود. اکبرزاده مداحی را از ۱۳۲۰ شروع کرد.
از سال ۱۳۱۲ و به دنیا آمدن در محله «نوغان» مشهد، زمان زیادی لازم نبود تا زندگی حاج محمود اکبرزاده، گره بخورد به دلبستگی به اهلبیت (ع) و نوحهخوانی. شاید فقط ۷ یا ۸ سال زمان لازم بود که کودک مشهدی، اما با اصالت یزدی، نوحهخوانی را آغاز کند. او درباره خانوادهاش گفته بود: پدر و مادرم یزدی بودند، ولی من مشهد به دنیا آمدم. از ۱۲ یا ۱۳ سالگی خیلی جدی رفتم در کار نوحهخوانی در دارالتعلیم تدین درس میخواندم و همانجا هم از کلاس سوم یا چهارم از روی «خزائن الاشعار» برای همکلاسیها و همدبستانیها نوحه میخواندم فکر کنم از ۸ سالگی که پدرم فوت کرد تا همین امروز یکسره مداحی کردهام.
او خود درباره شروع مداحیاش گفته بود: مـداح شـدن مـن بـه سـال ۱۳۲۰ برمیگـردد. هشـت سـال بیشـتر نداشـتم کـه پـدرم از دنیـا رفـت. نوحهخـوان هیئتهـا بـودم. البتـه آن زمـان مداحـی بـه ایـن سـبک و سـیاق نبـود و بیـن سـینهزنها نوحهخوانـی میکـردم. پـدرم مـداح نبـود و مـادرم هـم سـوادی نداشـت. از اطرافیانـم هـم کسـی مـداح نبـود. خودجوش به ایـن راه آمـدم. کتاب «خزائـن الاشـعار» را میخوانـدم و در هیئتها مداحی میکردم.
اکبرزاده در انتخاب اشعار در بین مداحان زبانزد بود. ذوق لطیفش در خواندن اشعار پرمایه بسیار درخور توجه بود. سالهای ابتدای دهه ۴۰، هنوز توی دست و بال نوحهخوانها شعرخوب پیدا نمیشد. برای همین «محمود» به صرافت تدوین و چاپ کتابی افتاد که به قول خودش، شعر درست و حسابی باشد و بشود از آنها نوحههای حسابیتر درآورد. جوان ۳۰ ساله آن روزها اگرچه ۵ کلاس بیشتر درس نخوانده بود، اما شاید به اندازه ۵ تا لیسانس ادبیات امروزی، شعر و کتاب خوانده بود.
حافظه عجیب او در حفظ کردن اشعار بسیار مثالزدنی بود. حافظهای که خودش گفته است: برای جشن ۱۴ قرن بعثت که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران برگزار شد، من قصیده پیام را که ۲۷۳ بیت بود در مسیر یزد تا تهران حفظ کردم. ویژگی دیگری که مرحوم اکبرزاده به خاطر آن شهرت دارد این است که هیچوقت برای مراسم و مداحیهایش به قول امروزیها اهل «پاکت» گرفتن نبود. زندگیاش هم با همان درآمدی که از مغازه فروش مصالح ساختمانی داشت، میگذشت. ویژگی سوم اکبرزاده البته کمی مهجور و ناگفته مانده است. یعنی فقط مسئله حنجرهای که وقف کرده بود، حافظه قوی و خالصانه مداحی کردنش نیست. بهجز اینها پای «ذوق» شعر و شاعری هم در میان است که حاج محمود از آن بیبهره نبود.
ماجرای چاپ نخستین کتابش نیز در نوع خود جالب است. او در این باره گفته بود: شعرها را بردم چاپ دقت، ولی دو فرم از آن که چاپ شد گفتند بیا این کاغذهایت را ببر! ما اینها را چاپ نمیکنیم برداشتم شعرها را بردم تهران پیش آقای حسان (حبیب چایچیان) خلاصه چاپخانه اسلامیه قبول کرد که چاپشان کند، ولی جرئت نکردند اسمش را پشت کتاب بنویسند. چاپ شد و از چاپ چهارم به بعد به جایی رسید که دیگر خود مردم کتاب را تکثیر میکردند و بعدها توی تظاهرات میدادند دست دیگران…
در همان سالهای قبل انقلاب به خاطر خواندن شعری انقلابی دستگیر شد.
«گرچه از هر ماتمی، خیزد غمی/ فرق دارد ماتمی با ماتمی»
این شعر را بهمناسبت فوت همسر یکی از افراد سرشناس خراسان وقتی پیکر این بانو را به حرم مطهر آوردند، خواند، آنجا حس کرد این تشییع جنازه با بقیه فرق دارد و همین برای ساواک مسئله شده بود و او را دستگیر کردند. اما سرانجام پس از مدتی آزاد شد و بیرون آمد.
حاج محمود اکبرزاده یکی از نادره مردان روزگار ما بود که به قول یکی از نزدیکانش به معنای واقعی «حسینی» بود. در سرتاسر زندگیاش برای اهل بیت (ع) خواند و نوشت و همیشه آستان بوس این درگاه مقدس بود.