دیوارنگاره خانواده ایرانی در میدان دانش آموز، مانند پنجرهای به قلب جامعه ایران است. فرهاد رضاییفر، هنرمند خالق این اثر، با مهارتی ستودنی، رنجها، شادیها و آرزوهای مردم را بر روی دیواری به وسعت ۲۷۰ مترمربع به تصویر کشیده است.
هر چهره، هر نگاه و هر لبخند در این نقاشی، روایتی از زندگی واقعی است که گویی از دل کوچهپسکوچههای شهر برخاسته و بر دیوار جاودانه شده است. وقت ایستادن در برابر این دیوارنگاره، گویی با انبوهی از احساسات روبرو میشوی. چشمان کودکانی که پر از شیطنت است، چینوچروک صورت پیرمردی که حکایت از یک عمر تلاش دارد، و نگاه مهربان مادری که فرزندش را در آغوش گرفته، همه و همه تکههایی از پازل زندگی ایرانی را نشان میدهند.
رنگهای گرم و زنده، گویی روح تازهای به فضای شهری بخشیده و هر رهگذری را برای لحظهای وادار به توقف و تأمل میکند. این اثر تنها یک نقاشی دیواری نیست؛ بلکه آینهای است که جامعه خود را در آن میبینیم. حاج آقا و حاج خانم با آن لباسهای ساده اما اصیل، نماد صبر و مقاومت هستند. و آن پیرزن که با چشمانی از جنس مهربانی خالص به تماشاگر خیره شده، گویی میخواهد بگوید: زندگی، با همه سختیهایش، زیباست. رضایی فر با این اثر، نهتنها دیوار یک میدان، بلکه دیوارهای سرد و بیروح شهر را به تابلویی از عشق و زندگی تبدیل کرده است.
هر بار که از کنار این دیوارنگاره میگذری، حس میکنی بخشی از وجودت در آنجا جا مانده است. اینجا دیگر فقط یک میدان نیست؛ خانهای است که همه ما را در آغوش گرفته، و یادآور میشود که در میان تمام تفاوتها، یک چیز مشترک داریم: ایرانی بودن.