جشنواره بینالمللی هنرهای شهری مشهد گامی دیگر برای هدفمندکردن المانها و آذینهای نوروزی برمیدارد. بخش جدیدی بهعنوان کارگاه خلق اثر با رویکرد متفاوت در «بخش آذینهای نوروزی جشنواره بینالمللی هنرهای شهری مشهد» اجرا خواهد شد که با هدف کیفیتبخشی به آثار جشنواره، توانمندسازی هنرمندان و تبیین موضوعات آذینبندی است. این بخش بهصورت عملی و با استفاده از استادان مطرح اجرا خواهد شد. محمدتقی باقری، کارشناسی ارشد معماری، دانشآموخته دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد مشهد، داور بخش آذینبندی این دوره جشنواره و مدرس کارگاه خلق اثر است. او در گرایشهای معماری داخلی و معماری-معماری تحصیل کرده و مدیریت عالی استراتژیک را هم از دانشگاه تهران دریافت کرده است. درباره فضای معماری شهر و کارگاه خلق اثر گپوگفتی مختصر با این استاد معماری داشتیم که در ادامه میخوانید.
*شما فضای هنری شهر تهران و مشهد را درک کردهاید؛ این دو چه تفاوتی باهم دارند؟
فضای هنری شهر تهران باز است، ولی عمده فضای شهر مشهد مذهبی است و باید متناسب با همین فضا کار کرد. تهران پایتخت کشور است و شهروندان کشورهای دیگر هم نامش را شنیدهاند و آن را میشناسند، اما درباره مشهد باید توضیح بدهید و محور گپوگفت هم معرفی حرم مطهر است. خاطرهای از یک راننده تاکسی در کشوری خارجی دارم که از من پرسید: اهل کجایی؟ گفتم: ایران. بلافاصله پرسید: تهران؟ گفتم: نه، مشهد. بعد توضیح دادم که مشهد دومین شهر ایران از لحاظ جمعیت است و ما هممرز کشور افغانستان هستیم و از همه مهمتر آنجا حرم مطهر هشتمین امام شیعیان قرار دارد.
*از نظر شما چرا نام مشهد بهعنوان دومین شهر کشور به حد کافی در جهان شناختهشده نیست؟
در جلسه تبیین فراخوان جشنواره بینالمللی هنرهای شهری مشهد که در خانه هنرمندان شهرداری برگزار شده بود هم به این موضوع اشاره کردم که از نظر من مشهد شهری است که فقط از نظر آماروارقام دومین شهر بزرگ کشور است و در هنر جایگاه ویژهای ندارد. هنرمندان مشهدی خودشان را بروز نمیدهند و گرفتار خودسانسوری هستند. هنرمندان مشهدی تصور میکنند کاری که انجام میدهند اشتباه است و همین باعث میشود خود و هنرشان را در عرصه کشوری هم نمایان نکنند تا چه برسد به عرصه جهانی. ما هنرمندان خوب بسیاری داریم که از مشهد به تهران رفته و آنجا رشد کردهاند.
*از نظر شما این رفتار در خودسانسوری هنرمندان ریشه دارد؟
بله. به عقیده من خودسانسوری به مرحلهای رسیده است که خودمان هم دوست نداریم پیشرفت خودمان را ببینیم؛ پیشرفت دوستان و سایر هنرمندان را هم همینطور. نکته دیگر توداربودن مردم مشهد است که میتواند در جغرافیا ریشه داشته باشد. اقلیم مشهد خشک است و به همین دلیل درونگرا هستیم. این ویژگی ماست و مثلا با مردم شمال کشور یا شهر شیراز متفاوتیم. اگر فردی به ما نزدیک شود، اولین سؤالمان این است که چرا به من نزدیک شده است و ابتدا تحلیلش میکنیم.
*مسافران و زائران مشهد را چطور میبینند؟
از نظر من نگاه ما به شهرمان مشهد، با نگاه زائران و مسافران تفاوت بسیاری دارد. بهعنوان مثال یک شیرازی مشهد را شهری سرسبز، آباد، پر از پل و تمیز میبیند، اما ما این را نمیبینیم. ما حاشیه شهر، فقر، مهاجران و ساختمانسازیهای بیقاعده، ایرادات شهرسازی و تأخیر اتوبوسها را میبینیم. این درصورتی است که تصور ما واقعی نیست و بهنسبت شهر مبدأ مسافران، مشهد بسیار منظمتر و آبادتر است. ما بهدلیل حس روانی مشهدیها چشممان بهدنبال زیباییهای شهرهای دیگر است، نه عیب و علتشان. نگاهمان به بیرون از مشهد است و خودمان را با زائران مقایسه میکنیم. مسئله ما دقیقا همینجاست و باید دراینباره بسیار کار کنیم تا زیباییهای شهرمان را بهتر ببینیم. مثال تماموکمال آن هم لهجه مشهدی است که فوقالعاده است، اما خودسانسوری به ما اجازه نمیدهد بیرون از مشهد آن را به کار ببریم.
*نظر شما درباره معماری ساختمانها در مشهد چیست؟ چرا ساختمانها بهویژه نمای بیرونی آنها با شهر مشهد متناسب نیست و آنقدر متفاوت است؟
من در دو حوزه درون و بیرون خانه تحصیل کرده و کار شهری هم انجام دادهام، به همین علت برای این پرسش پاسخ دقیقی دارم. پوسته بیرونی ساختمانها در مشهد اهمیت ویژهای دارد. ما مشهدیها زائرپذیر و مسافرپذیریم، ظاهرمان را خوب نگه میداریم تا مهمانان تصور بدی نداشته باشند؛ همین نگاه را درباره ساختمانها هم داریم. ساختمان میسازیم و برای آن هزینه گزافی پرداخت میکنیم که شانهبهشانه هزینه زمین میزند. چندین تن وزن به ساختمان تحمیل میکنیم اما سروته نمای داخلی خانه را با گچ و رنگ و سرامیک بههم میآوریم. فرش دستباف میخریم ولی روی آن را با روفرشی میپوشانیم و… از این مثالها کم نیست. بهنظر من این رفتارها در همان ویژگی روانی ما ریشه دارد.
*این سبک ساختمانسازی چطور در مشهد غالب شده است و چگونه اصلاح میشود؟
متأسفانه بیشتر آندسته معمارهای ما مطرح میشوند و تبلیغات میکنند که به اروپا رفته باشند. نگاه عموم مردم ما هم همین است و ایندسته معماران بیشتر مطلوباند. حسی روانی که باز به همان ویژگی نگاه به بیرون مشهدیها بازمیگردد. بیشتر معمارهای اینچنینی میروند کشورهای خارجی و کارهایی را از آنجا کپی میکنند. این نگاه به آن سو ناخواسته شکل شهر را عوض میکند. شکل معماری ما بهدلیل نمونههای خارجی و نداشتن یا ندیدن نمونههای داخلی تغییر کرده است. اصلا ریشه رشته تحصیلی معماری ما در کشورهای بلژیک، فرانسه و ایتالیاست. این استادان که چند نسل قبل از ما بودند، در آن دانشگاههای غربی هیچگاه قوس 57 را آموزش نگرفتند. هیچگاه طاق گهوارهای ساسانی را توصیه نمیکنند و در معماری هم مثلا به قبله توجهی ندارند. اکنون هستند معمارانی که خیلی خوب و ایرانی کار میکنند و آهسته کارشان را پیش میبرند.
*شهرهای دیگر کشور تا قسمتی هویت معماری دارند، اما مشهد اینگونه بهنظر نمیآید، چرا؟
ما مشکلی بهنام «معمار وارداتی» داریم. بهنظرم نام خوبی برای این پدیده است. معمار وارداتی مثلا میشود معمار تهرانی که در مشهد ساختمانی را طراحی میکند. آن شخص نگاه خاص معماری شهر خودش را دارد و غیر از این توقعی نمیرود. در شهرهایی مثل اصفهان یا یزد، سنت معماری سینهبهسینه میچرخد. انحصار و اصالت معماری خانوادگی دارند که مثلا اگر در اصفهان معمار را نشناسند، به او کار نمیدهند و آن فرد نیز معماری را در خانوادهاش میشناسد. آنها فقط به اصفهانی کار میدهند، ولی در مشهد اینطور نیست. معمارانی از همهجا با هر نوع نگاهی در مشهد کار میکنند. سال 1376 رهبر معظم انقلاب در بیاناتی ابراز کردند که از «تهاجم فرهنگی غرب بترسید». درست است و همهچیزمان دارد غربی میشود. تا زمانی که نگاهمان به آن سو باشد، وضعیت درست نمیشود. تلی از سنگ را در نما با چندین تن وزن سوار ساختمان میکنیم تا نمای کلاسیک رومی داشته باشیم!
*بهعنوان یک معمار توسعه شهر مشهد را چطور میبینید؟
من مشهدی هستم و شهرم را خوب میشناسم، از طرفی شهرهای دیگر را هم با نگاه کارشناسانه دیدهام. حاشیهشهر مشهد بسیار سریعتر از بخش مرفهنشین رشد کرده است. در خیلی مناطق فرصت ایجاد زیرساختها برای شهرداری فراهم نبوده است. تراکم جمعیت مناطق حاشیه با مناطق بهاصطلاح بالای شهر را مقایسه کنید. باید عینک بدبینی را برداریم و واقعنگری کنیم. من بهعنوان یک معمار میگویم که در مشهد منابع شهری با توازن خرج شده است، اما تفاوت دارد. در مناطق حاشیهشهر منابع صرف زیرساختهای محلات جدید میشود، اما در مناطق مرفهنشین این منابع صرف پلها، بوستانها و شهرآرایی میشود. این تفاوتها باعث تفاوت بستر فرهنگی مناطق و محلات هم شده است. به همین علت ما در بخش نوروزگان جشنواره بینالمللی هنرهای شهری مشهد به نقش مردم بومی در تغییر فضا توجه میکنیم.
*کارگاه خلق اثر «بخش آذینهای نوروزی جشنواره بینالمللی هنرهای شهری مشهد» قرار است چه اتفاقی را رقم بزند؟
برای تغییر فضای فرهنگی باید از هنرمندان بومی مناطق شهری استفاده شود. وقتی هنرمند اثری در همان منطقه و محله ساکن باشد، ساکنان آنجا از آن اثر نگهداری خواهند کرد. بهعنوان مثال وقتی از هنرمند شهری دیگر درخواست میشود المانی برای حاشیهشهر مشهد بسازد، نه بستر اجتماعی آنجا را میشناسد و نه مبانی فکریاش را، نه اهالی آنجا هنرمند را میشناسد، نه هنرمند اهالی را. در این شرایط دیگر علاقهای نیست و طراحی آن المان متفاوت از بستر محیط و فرهنگ منطقه است و از سوی ساکنان رد میشود. در این شرایط تخریب و آسیب به این المانها زیاد میشود. باید از هنرمندان بومی مناطق استفاده شود که سرشناس هستند. فردی بهعنوان مثال آهنگر یا جوشکاری که در شهرک رجایی بنام است، میتواند سازنده المان همان منطقه باشد و قطعا نگهداری از آن المان که هممحلیشان ساخته است، متفاوت خواهد بود. تا زمانی که هنرمند بالاشهرنشین طراحی کند و سازهها در شهرک صنعتی ساخته و در مناطق نصب شود، تغییری در نحوه ارتباط شهروندان و نگهداری از المانها نخواهیم داشت. دلیل برگزاری کارگاهها همین است. رویکرد جشنواره امسال بسیار متفاوت است. کیفیت کار بسیار خوب است و مطمئنم نتیجه رضایتبخش خواهد بود. باید گروهی متشکل از معماران، شهرسازان، برنامهریزان، جغرافیدانان جامعهشناسان و روانشناسان تشکیل بشود که همگی باهم طرحی کلان را ارائه کنند و برای این وضعیت چارهای بیندیشند. برگزاری جشنوارههایی مانند جشنواره بینالمللی هنرهای شهری مشهد میتواند مقدمهای بر تشکیل این تیمها باشد. در همین کارگاههای بخش نوروزگان، مجسمهساز، معمار، شهرساز، گرافیست، هنرهای محیطی و… را خواهیم داشت که کنار هم خواهند بود و باهم آشنا میشوند. مثلا فکرها و ایدهها را باهم به اشتراک میگذارند. تفاوتها اینجا با همفکری به نتیجه مطلوبی خواهد رسید.