نام اثر: مشاعره
بخش: پاویون های شهری
هنرمند: بهروز سلیمی شوراب
محل نصب: میدان جانباز، لچکی میلاد
پادکست دلنشین پاویون مشاعره را بشنوید
اگر نقالی و پردهخوانی و قصهگویی مایۀ رونق همنشینیهای مردم این سرزمین بوده، شعرخوانی و مشاعره هم، شیوهای بوده برای پربها کردن لحظههای زندگی.
مُشاعره در حقیقت مسابقه شعرخوانی و نبرد کردن در حفظ و حضور ذهن برای خواندن شعر است.
این مسابقه میتواند براساس شعرهای سروده خودِ فرد یا بداهه خوانی و یا بر اساس شعر شاعران دیگر یا با موضوعات مختلف باشد.
مشاعره گاهی به این صورت است که هر یک از افراد بیتی شعر از بر میخواند و نفر بعدی باید شعر خودش را با آخرین حرف آن بیت آغاز کند.
برای ما که همشهری و آشنای دیرینۀ فردوسی بزرگ هستیم، شعر و ادب و حماسه جایگاه ویژهای دارد.
اگر شیرازیهای با غزلهای عاشقانه سعدی و ابیات رندانۀ حافظ به مصاف اهل ادب میآیند ما هم داستانها و حماسهها از شاهنامه داریم تا دست بالا را در مشاعره پیدا کنیم.
اصلا شاعر که بیخود نگفته:
برادر جان خراسان است این جا // سخن گفتن نه آسان است این جا خراسان، مردم با هوش دارد // خراسانی دو لب، ده گوش دارد
از رستم و سهراب و قصۀ اسفندیار، تا بیژن و منیژه یا زال و رودابه، تراژدی و عشق، مرگ و کینه، دوستی و دشمنی، همه و همه، در واژههای فردوسی عزیز ما، همنشین شدهاند.
شاهنامهای که یکی از بزرگترین و برجستهترین سرودههای حماسی جهان است.
حماسهای که سرایش آن دستآوردِ دستکم سی سال کارِ پیوستۀ سخنسرای نامدار ایرانی است.
افسانه و تاریخ، اسطوره و پهلوانی، اشکها و لبخدهای اصیل یک ملت، در میان ابیات شاهنامه، خواندنی است.
فردوسی هنگامی شاهنامه را سرود که زبان پارسی دچار آشفتگی بود. مرد دهقان ما، از ماندگار شدن این آشفتگی و بیشتر شدن آن جلوگیری کرد.
اسطورههای کهن را جامهای تازه پوشاند و از پس قرنها به دست ما رساند. حالا در گوشهای از شهر ما، در ایستگاه مشاعره، سازهای ساختهاند که روی بدنه آن اشعار شاهنامه فردوسی نقش بسته است. ایستگاهی که در آن، هشت داستان از شاهنامه فردوسی به همراه نورآرایی سازه به صورت تصویری و به شکل تعاملی نمایش داده می شوند.